گفتگو با آرش ؛ مهندسی مکانیک در کانادا
آرش زرگر
فارغ التحصیل کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک دانشگاه آلبرتا
سوالات گفتگو
در مورد سوابق تحصیلی تون بیشتر برامون بگید.
بهترین دانشگاه های کانادا برای مهندسی مکانیک چه دانشگاه هایی هستند؟
بچه های مهندسی مکانیک در ایران و کانادا از نظر بار علمی و تحقیقات چه تفاوتی با هم دارند؟
در رشته ی تحصیلی شما کدوم گرایش ها احتمال پذیرش بیشتری دارند؟
بازار کار و سطح درآمد رشته های مهندسی در کانادا چه شرایطی دارد؟
فارغ التحصیلان بهتره که چکار کنند تا زود تر بتونن وارد بازار کار بشن؟
درمورد هزینه ها و شرایط زندگی توی شهری که زندگی می کنید (ادمنتون) بگید؟
برای اپلای در کانادا چه توصیه ای دارید؟
درباره ی مصاحبه اسکایپ با استادها برامون بگید.
اگه قرار بود دوباره توی کانادا درس بخونید کدوم دانشگاه رو انتخاب می کردید؟
نکته ای هست که بخواید بگید و پرسیده نشده باشه؟
پرسش ها و پاسخ ها
سلام. خیلی خوشحالم که میبینمتان. من غمگسار هستم، میزبان امروز شما. مرسی که وقتتان را در اختیار من گذاشتید و قبول زحمت کردید. خودتان را معرفی کنید.
سلام خانم غمگسار. من آرش زرگر هستم. کارشناسی را از دانشگاه امیرکبیر گرفتم، مهندسی هوافضا، بعد هم که مستر خود را از دانشگاه آلبرتا در رشتهی مهندسی مکانیک گرفتم. ممنون که من را دعوت کردید. خوشحال میشوم اگر بتونم بهتان کمکی بکنم و راهنمایی بکنم.
خب. یک صحبت کلی کردیم که با چه رشتهای شروع کردید و چه خواندید و الآن در چه مرحلهای هستید. میشود کمی با جزئیات بیشتر توضیح بدهید که معدلتان، زمانی که در ایران درس میخواندید، چند بود؟
تا آنجایی که یادم است، در دوران کارشناسی معدل من از ۱۶ و ۸دهم بود. بعد اینجا خیلی علاقهمند شدم که رشتهی فیزیک را در دانشگاه ادامه دهم. چون هوافضا میخواندیم، بیشتر گرایش به مکانیک داشتیم. خب داینامیک در مکانی که درس میخواندیم نبود، ولی بیشتر مکانیک بود. بعدش آنجا خیلی به کار کیت سرچ علاقه داشتم. تقریباً برای همین نمیتوانم بگویم از اواخر ترم دوم کارشناسی بود، یعنی یک سال که از کارشناسی گذشته بود و اوایل ترم سوم کارشناسی بود که خیلی اتفاقی با یکسری از بچههایی که در لابلاتوار ران مکانیک کار میکردند آشنا شدم و وارد آن لابلاتوار شدم و از آن به بعد داشتم کار میکردم. بعدش هم که به اینجا آمدم، چون دانشگاه آلبرتا رشتهی هوافضا ندارد و درحقیقت با مکانیک با همه تا الآن ایران مکانیک بود ولی الآن دارد میرود بهسمت سیالاتی و بیشتر و بیشتر جنبهی مکانیکی پیدا میکند. اوایل کارم خیلی هوافضایی بود. ولی الآن آرامآرام دارد بهسمت فیزیک میرود. اگر بخواهم درمورد معدل اینجا الآن برایتان بگویم، فکر میکنم سه و هفتدهم از چهار بود.
بهنظرتون در رشتهای که دارید میخوانید، مهندسی مکانیک، بهترین دانشگاههایی که در کانادا هستند چه دانشگاههاییاند؟
بهترین دانشگاهها... واقعیت این است که من با اینکه خیلی کلی بگوییم چه رشتهای کجا خوب است موافق نیستم. مثلاً مشخصاً می خواهم بهتان بگویم که یک دانشگاه در کانادا هست به اسم دانشگاه کویینز، که رنکینگ اون ممکن است خیلی از دانشگاههای دیگر پایینتر باشد، اما اگر به من بگویند یکی از بهترین دانشگاههایی که میشود در آن فیزیک داینامیک، یعنی رشتهی تخصصی خودم را خواند کدام دانشگاه است، من میگویم دانشگاه کویینز جزء بهترینهاست. بیشتر اساتید و بیشتر کسانی که آنجا فارغالتحصیل میشوند، فقط در دانشگاههای خیلی خیلی خوب استاد میشوند و مشخص نمیتوانم بگویم از اساتید دانشکدهی هوافضای دانشگاه تورنتو هایرنکترین دانشگاه در کانادا چند تا از آنها فارغالتحصیلهای دانشگاه کویینز هستند و اساتید خیلی خوبی دارد. ما یک استادی هم در دوران کارشناسی داشتیم که به ما میگفت که هیچوقت به رنکینگ دانشگاه نگاه نکنید، چیزی که اهمیت دارد استاد است. واقعاً هم همینطور است. بچهها باید به استاد نگاه کنند. حالا کلی بخواهم بگویم کدام دانشگاهها خوبند: دانشگاه تورنتو خیلی خوب است، دانشگاه مکگیل خیلی خوب است، دانشگاه یوبیسی خیلی خوب است، دانشگاه آلبرتا خیلی خوب است و دانشگاههای دیگر هم هستند که بچهها میتوانند بروند در آن درس بخوانند. کمی هم نگاهکردن به رنکینگ باعث میشود که بچهها گیج بشوند. چون در آلبرتا یکسری دانشگاه هست که رنکینگهای جهانیشان پایین است، ولی دانشگاههای بسیار بسیار خوبیاند. ولی چند دانشگاه اصلی همینها بود که گفتم.
درست است. شما سابقهی تحصیل در ایران هم داشتید. بهنظرتان، در رشتهی مهندسی مکانیک، تفاوت بچههای داخل با بچههای کانادا چگونه است، هم بار علمی و هم میزان دانش آنها و هم ازنظر تحقیقات؟
ازنظر تحقیقاتی راستش به من بگویند، بهترین دانشجوهای کارشناسی، چون من اینجا که آمدم، در ایران چندین ترم TA بچهها بودم، اینجا هم که آمدم TA بچههای کارشناسی شدم. اگر به من بگویند بهترین بچههای دوران کارشناسیای که من تا الآن دیدم، بچههای ایرانی ازنظر دانش تئوری خیلی قوی هستند. ما خیلی کتاب زیاد میخوانیم. حجم درسهایمان خیلی بالاست. اینجا خیلی کاربردی به بچهها درس میدهند. یکسری چیزها را یاد میدهند که بچهها بتوانند استفاده کنند و امتحانهای اینجا خیلی جالب است که همگی بین ۴۵ دقیقه تا یک ساعت است، ولی در ایران من یادم است ما امتحانی دادیم که دو ساعت و نیم تا سه ساعت زمان برد. ولی اینجا اینطور نیست. بچهها باید اینجا بتوانند از ماشین حساب خیلی سریع استفاده کنند و بعد خیلی مهندسیتر به بچهها یاد میدهند. وقتی در خارج از کشور درس میخوانی، خیلی اینجینیرینگ میشوی. اما در ایران خیلی تئوری به بچهها یاد میدهند. ازلحاظ جنبهی تحقیقاتی من فکر میکنم بچههای ایران بچههای بهتریاند، ولی ازنظر پیداکردن کار و کارکردن در محیط اینداستری، فکر میکنم بچههای اینجا قویترند و بهترند. خیلی دوران کارآموزی را جدی میگیرند که در ایران جدی نبود. خیلی از بچهها کارشان را در ادامهی کارآموزی پیدا میکنند. میروند در یک شرکتی کارآموزی انجام میدهند و بعد در آنجا کار میکنند و سابقهی کاری بهدست میآورند و بعد اگر بخواهند به شرکتهای دیگر میروند. ولی باز هم بهنظر من، بچههای ایران خیلی ازنظر دانش تئوری قویترند.
ولی خب امکاناتی که برای بچهها در کانادا ایجاد میشود نسبتبه ایران خیلی بیشتر است؛ درست است؟
امکانات خیلی وابستهبه درحقیقت رشتهایست که بچهها کار میکنند. ولی در مجموع موافقم؛ امکانات تحقیقاتی اینجا نسبتبه ایران خیلی بیشتر است و درخواستی که اساتید و درنهایت جامعهی علمی از بچهها دارند، متناسب با امکاناتی است که در اختیار دانشجو قرار گرفته است. ولی در ایران اینطور نیست. در ایران یکسری آدم هستند که بهخاطر حقوق خودشان طبیعتاً خیلی پیشرفت میکنند. ولی کلاً از بچهها خیلی انتظار بزرگی دارند، درحالیکه اصلاً درحقیقت زیرساخت شکل نگرفته و کاری که اساتید و جامعهی علمی از بچهها میخواند، درواقع وجود ندارد؛ بهخاطر اینکه امکانات خیلی کم است. ولی درنهایت میتوانم بگویم شاید بازدهی در ایران بهتر است. میدانید چه میگویم؟ با امکانات کم باز شما یکسری آدمی را میبینید که خیلی کارشان درست است و کارشان خیلی خوب است و مقالات علمی خیلی خوبی میدهند و این خیلی خوب است. ولی آنها خیلی محدودند و بهخاطر خودشان است که اینجوری هستند و میتوانند پیشرفت کنند. ولی درمجموع، بله، امکانات اینجا هم بیشتر است، هم متناسب با خواستهی جامعهی علمی است.
در رشتهی خودتان، راجعبه گرایشها بگویید؛ اینکه جذب چه گرایشهایی در دانشگاههای کانادا بیشتر است، یعنی بچهها راحتتر میتوانند در این گرایش در دانشگاه اپلای کنند.
گرایش... بهنظر من این روزها خیلی اگر بخواهم درمورد فیلدها صحبت کنم که چه گرایشهایی را بچهها میتوانند پذیرش بگیرند، حالا مشخصاً نه در کانادا، خیلی هوش مصنوعی روی بورس است. همهی آنهایی که در برق کار میکنند یا در رشتههای دیگر کار میکنند، خیلی اگر درحقیقت دانشجو داشته باشند و از ماشین لرنینگ در کارشان استفاده کرده باشند خیلی میتواند کمک کند که بچهها بتوانند بهتر پذیرش بگیرند. وگرنه بقیهی گرایشها بهنظر من زیاد فرقی ندارد. حالا سیالات و جامدات رو بخواهیم بگوییم، گرایشی هست که بیشتر بچهها مایل باشند اپلای کنند، خیلی درواقع اینها با هم فرق ندارند، اگر بخواهم بهطور خاص بگویم، بچهها اگر پایتون بلد باشند و مانند درحقیقت ماشین لرنینگ آن را در کارشان داشته باشند، خب خیلی خوب است و موقعیتهایی که گیر میآورند خیلی بیشتر و بهتر است.
در رابطه با بازار کار و سطح درآمد بچهها در رشتهی خودتان بگویید.
اینجا سطح درآمد خیلی خوب است. یعنی نسبتبه ایران خیلی بالاتر است. اگر تبدیل کنیم، اینجا یک مهندس وقتی شروع به کار میکند، حدود ماهی سههزار دلار تقریباً میشود بگویید کف درآمدش است. یعنی قطعاً بالاتر از این مبلغ میگیرد. البته این مبلغ در شهرهای مختلف فرق میکند و متفاوت است. مثلاً در تورنتو ممکن است حقوقها بالاتر باشد، هزینهی زندگی هم بالاتر است. ولی در اینجا ممکن است حقوقها کمتر و هزینهی زندگی هم کمتر باشد. ولی چیزی که به شما گفتم کف درآمد برای یک مهندس است. یک مهندس میتواند جا داشته باشد. مهندس فارغالتحصیل از هر رشتهی دیگر سقف درآمدش هم تقریباً میشود بگوییم سقفی ندارد. ولی من دیدهام کسی که صدهزار و ۱۲۰هزار دلار درآمد داشته است.
بچههایی که در رشتهی مهندسی مکانیک فارغالتحصیل میشوند، روی چه پوئنهایی باید کار کنند که سریعتر وارد بازار کار شوند؟
این خیلی سؤال سختی است، به این جهت که من میخوام یک مثال براتون بزنم، سال ۲۰۱۲ که درحقیقت همان سالی بود که من کارشناسی را شروع کردم، در اون سالها یکی از دوستانم برای من تعریف میکرد، میگفت یک شرکت هواپیماسازی خیلی بزرگ کانادا بهنام بمباردیر، آنقدر وضع اقتصادی خوب بود که بچههای مکانیک واقعاً مشکلی نداشتند برای اینکه آنجا کار کنند، زیاد بچهها را جذب میکردند. و بچهها میرفتند کار میکردند. در چند وقت اخیر من با یکی از دوستان که قبلاً آنجا بوده داشتم صحبت میکردم، میگفت وضع بمباردیر آنقدر بد است که حتی ممکن است به تعطیلی هم بکشد. میخواهم به این نکته اشاره کنم که از سال ۲۰۱۲ تا الآن در مجموع هشت سال گذشته است و یک شرکتی مثل بمباردیر اینطور تغییر کرده است. اقتصاد الآن دارد خیلی سریع تغییر میکند. میخواهم به بچهها بگویم که اگر ماشین لرنینگ را بلد باشند، خیلی موقعیتشان بهتر میشود. اگر اپتیمایزیشن بلد باشند، خیلی موقعیت کارشان بهتر میشود. با الگوریتمهای نوین کدینگ حرفهای اگر بلد باشند، خیلی موقعیتشان بهتر میشود. ولی این لزوماً درست نیست. بچههایی که تازه دارند کارشناسی را شروع میکنند و میخواهند برای اینکه پنج سال آینده چهکار کنند، برنامهریزی بکنند، باید کمی پیشبینی کنند ببینند صنعت دارد به کدام سمت میرود، چه چیزهایی بیشتر دارد رشد میکند و آنها را باید بررسی کننذ. فقط اینکه الآن اگر اینجا بودند و ماشین بلد بودند، خیلی موقعیت شغلی بیشتر بود.
کمی راجعبه زندگی دانشجویی در شهری که دارید زندگی میکنید بگویید؛ هزینهها چطور است؟
اینجا کلانشهری است که نسبتبه بقیهی شهرها در آن هزینهها پایینتر است. اگر هزینهها را بخواهم بگویم، بزرگترین هزینهای که بچهها اینجا بهعنوان دانشجو میکنند پول خانه است. پول خانه هم بستگی به کیفیت خانه و جایی که بچهها میگیرند دارد، ولی در مجموع میتوانم بگویم بین ششصد تا هزار دلار هزینهی خانهای میشود که قرار است بگیرند. هزینههای دیگر خیلی کم است. یکیش هزینهی دانشگاه است که سالبهسال تغییر میکند، ولی میتوانم بگویم درحدود هفتهزار یا هشتهزار در این اردر است. هزینههای دانشگاه، یعنی پولی که باید به دانشگاه بدهند تا درس بخوانند، متأسفانه با پروگرمی که میخوانند سالبهسال دارد تغییر میکند. این عددها که دارم میگویم حدودی است. بقیهی هزینهها خیلی به آدمش بستگی دارد، ولی بهصورت معمول، مثلاً بهغیر از این دو هزینهای که میشود هزینههای بزرگ، بقیهی هزینهها در اردر مثلاً سیصد دلار و چهارصد دلار است. در مجموع چیزی حدود ۱۵۰۰ دلار کافی است که یک نفر اینجا بتواند درس بخواند و زندگی کند. ادمونتون، یک چیز خوبی که دارد این است که تعداد ایرانیها در آن خیلی زیاد است و این خیلی خوب است. در این حد زیاد است که یکی از دوستهای من که بعد از دو سال به اینجا آمده بود، میگفت: «من از روزی که آمدم، انگلیسیم نسبتبه وقتی که در ایران بودم تضعیف شده. آن موقع بهتر میتوانستم صحبت کنم.» بهخاطر اینکه تقریباً یک کامیونیتی نسبتاً بزرگی دارند، این عشق خیلی خوب است. در مجموع یک شهر دانشجویی است که غالب مردم سفیدپوست هستند. خیلی جاهای کانادا هست که مردم سفیدپوست زیاد ندارد، ولی اینجا غالب مردم و بیشتر کسانی که اهل آلبرتا هستند اصالتاً بیشتر سفیدپوست هستند. ولی ازنظر ریسیستی بخواهم بگویم، بچهها ممکن است با چیزهای اینجوری مواجه بشوند. در کانادا کلاً نسبتبه آمریکا کم است. حالا میتوانم بگویم کلاً کانادا خیلی از این جهت خوب است که بچهها بخواهند اپلای کنند و بخواهند درس بخوانند و زندگی کنند.
برای بچههای مهندسی مکانیک، مقطع مستر یا دکترا، کسانی که میخواهند از ایران بیایند و اپلای کنند، چه توصیهای دارید؟ روی چه نقاط قوتی کار کنند بهتر است؟
زبان انگلیسی، یعنی ازنظر من، مهمترین چیزی که میتواند به بچهها کمک کند که اپلای بکنند زبان انگلیسی است. چون واقعاً شاید بیشتر از کاری که بچهها در دورهی کارشناسی انجام دادهاند بهنظر من زبان انگلیسی مهمتر است، بعدش مقاله، بعدش هم معدل؛ یعنی معدل در مجموع خیلی تأثیر آنچنانی ندارد. بیشتر کاری که بچهها کردهاند اهمیت دارد. و من همیشه به بچههایی که میگویم چطور مقاله آماده کنند، میگویم در رزومهی خودتان اول باید یک سکشن باز بکنید و باید بنویسید چه چیزهایی بلدید و چیزهایی که بلدید با آن مرتبط باشد و بعدش ادامه بدهید. اولین چیزی که یک نفر در رزومهی خودش مینویسد باید اسپسیفیکیشن باشد، بر فرض اینکه این قضیه یک نفر را جذب کند و میتینگ اسکایپی بگذارد. مهم است که بچهها چطور خودشان را پرزنت میکنند. آن اصلیترین چیز است.
میشود کمی راجعبه مصاحبهی اسکایپ صحبت کنید؟
بله. حتماً. در مصاحبهی اسکایپی، ببینید، الآن مثلاً استاد من استاد تقریباً جوانی است که تازه شروع به کار کرده است. از بچههای سراسر دنیا برای آمدن به اینجا ایمیلهایی دریافت میکند. شاید در روز بیش از بیست نفر به او ایمیل میزنند. درنهایت در سال دو نفر است. حالا شما ببینید چند نفر وجود دارد. بین اینهمه آدم، عدهای هستند که ریسرچشون خیلی به او میخورد. خب میآیند و اپلای میکنند. یعنی به آن آدمها ممکن است پیام بدهد و مصاحبه کند، حالا مثلاً این چند نفری که رزومههاشان همه به او میخورد. اینها یک عدهشان بچههاییاند که در هندوستان بزرگ شدهاند یک عده بچههاییاند که در چین بزرگ شدهاند، یکسریشان در بنگلادش بزرگ شدهاند؛ یعنی میخواهم بگویم از همهی کشورها هستند، که مشخصاً ممکن است خیلی خیلی خوب انگلیسی بلد باشند. من اینجا تصاویر را دیدم، که اگر به من بگویند رزومهشان چقدر نسبتبه بچههایی که من در ایران دیدم قوی است، من میتوانم این آدم بگویم زیرو است؛ ولی خیلی خوب بلد بود همهچیز را ارائه دهد. واقعاً چیز خیلی خوبی که داشت این بود که خیلی خوب انگلیسی صحبت میکرد، خیلی خوب کارهایی را که کرده بود پرزنت کرد و آدم واقعاً فکر میکرد درحقیقت آدمی است که خیلی کار کرده است. ولی بعدش که دیپ میشدند، من یک پروژهی مشترک با آنها انجام میدادم و میدیدم که نه، خیلی هم تحصیلات آنچنانی ندارد. من خیلی آدمهای قوی در ایران دیدم که مشخصاً بهخاطر اینکه نمیتوانند در اسکایپ خوب پرزنت کنند، نتوانستهاند کارشان را اوکی کنند. بنابراین، بهنظر من خیلی تأثیرگذار است، چون الآن هم آنقدر بچههایی که اپلای میکنند زیاد شدهاند که استادها همه با یک نفر میتینگ اسکایپ میگذارند. بنابراین، من توصیهام این است که بچهها چند سال در دوران کارشناسی روی اسپیکینگ خودشان کار بکنند که وقتی به دوران ارشد رسیدند، خیلی راحت بتوانند انگلیسی صحبت کنند و کارهایی را که کردهاند ارائه بدهند و مطمئن باشند که خیلی تأثیرگذار خواهد بود. بنابراین، بهنظر من مهمترین چیز زبان انگلیسی است، حتی بعد از اینکه میآیند هم زبان انگلیسی خیلی مهم است. دوستانی که پیدا میکنند، خیلی وابسته است به اینکه چطور میتوانند صحبت کنند، جاهایی که میروند هم همینطور. اینجا حتی یک خانه هم میخواهی بگیری باید اپلای کنی، یعنی بعدش باید بروی در خانه تا ببینندت و صحبت کنی و قانع کنی که وقتی به آنجا میروی، آدم خوبی هستی و میتوانی آن خانه را بگیری. بنابراین، زبان انگلیسی مهمترین فاکتوری است که ازنظر من میتواند تأثیرگذار باشد.
خب در دانشگاهی که الآن دارید درس میخوانید، اگر قرار بود یک دانشگاه دیگر را انتخاب کنید، کدام دانشگاه بود؟ یا نه، باز هم ترجیح میدادید در همین دانشگاه باشید؟
منظورتان در کاناداست؟
بله
در کانادا کویینز. من قبل از اینکه اپلای کنم، شاید نمیدانستم که اینقدر تیم قوی در این دانشگاه هستند. خیلی به داینامیک علاقه دارم و نمیدانستم که اینقدر قویاند. ولی واقعاً فکر میکنم آن دانشگاه است که من دوست داشتم مستر را در آنجا بگیرم.
چیزی هست که دوست دارید بگویید و من نپرسیده باشم؟؟
راستش بله. یک چیزی هست، اینکه بچهها بعد از اینکه اپلای میکنند و به ایالتی میآیند و درسشان تموم میشود، و معمولاً بچهها وقتی که اپلای میکنند، اصلاً به این اهمیت نمیدهند که شهری که به آن میروند چه برنامههایی برای بعد از فارغالتحصیلی دارد. این چیزی است که ممکن است خیلی روی آیندهشان تأثیرگذار باشد. من اگر به گذشته برگردم، قطعاً آنجایی که اپلای میکنم، میروم درمورد فرایند و کارگرفتن تحقیق میکنم. مثلاً در کلمبیا، شما بعد از اینکه فارغالتحصیل شدید، یکی از دوستانم آنجاست و به من میگفت که خیلی راحت میتواند در فرایند استادی آنجا شرکت بکند و بگیرد. ولی در آلبرتا اصلاً وجود ندارد. چون یک چیزی هست که واقعاً در ایران نمیدیدم که کسی به آن اهمیت بدهد و درموردش صحبت کند که در کدام شهرها بعد از اینکه فارغالتحصیل شدیم، راحت میتوانم کار گیر بیاوریم و راحت میتوانم زندگی کنم و همه فقط درمورد این میپرسیدند که زندگی دانشجویی چطوری است. خوب است، اما زندگی دانشجویی یک سال و نیم الی دو سال است و چهار ساله است. بعدش دیگر زندگی دانشجویی نیست. بعد شما باید نگاه کنید که در کدام ایالت راحت میتوانید پذیرش بگیرید، برای موقعیت کاری و رشتهای که میخوانید، چند کمپانی بزرگ آنجا کار میکنند. اینها خیلی اهمیت دارد و من دیدهام که بچهها بهش توجه نمیکنند. توصیهی من این است که حتماً این کار را بکنند. این کار اصلاً هم کاری ندارد؛ فقط کافی است یک سرچ کوچک انجام دهند. در سایت گاورمنت سرچ بکنند و ببینند که برای کسانی که فارغالتحصیل میشوند چه برنامههایی دارند. این میتواند خیلی بهشان کمک کند. چیزی است که بعداً میتواند در ادامهی مسیرشان واقعاً تأثیرگذار باشد.
واقعاً خیلی به نکتهی خوبی اشاره کردید. چون حتی من هم چنین چیزی در ذهنم نبود. همهی تمرکزمان روی دوران تحصیلی و دانشجویی بود. مرسی واقعاً. ممنون که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید. باز هم اگر صحبتی هست، بفرمایید.
نه. صحبتی که نیست. فقط یک چیز کوچک، که میخواستم به بچهها بگویم، فکر میکنم این است که باید بگویم که در ایران خیلی این روزها اپلایکردن سخت شده است. ولی فقط کافی است که اگر دوست دارند، خیلی پیگیر باشند و خیلی مطمئن باشند که میتوانند انجام بدهند و بهقول معروف رها نکنند و ناامید نشوند و حتماً انجامش میشه.
سایر گفتگوها
آرش عسگری
گفتگو با آرش ؛ دانشجوی دکتری دانشگاه آلبرتا
سعیده بیگدلو
گفتگو با سعیده ؛ پذیرش فرصت مطالعاتی در دانشگاه واترلو کانادا
آرش زرگر
گفتگو با آرش ؛ مهندسی مکانیک در کانادا
شمیم
گفتگو با شمیم ؛ اپلای تحصیلی کانادا در دوران کرونا
میترا افسری
گفتگو با میترا ؛ بانوی موفق و کارآفرین ایرانی در کانادا
مهدی
گفتگو با مهدی ؛ تجربـه تحصیل و کار در کانادا
امین
گفتگو با امین ؛ مهندسی برق در کانادا
آرمان بنارویی
گفتگو با آرمان ؛ تجربیـات اپلای کارشنـاسی ارشد در کـانـادا
میلاد
گفتگو با میلاد ؛ تجربیـات تحصیل در دانشگاه یورک کـانـادا
ملیکه احقاقی
گفتگو با ملیکه ؛ دیتا ساینس در کانادا
محمدرضا رخ فروز
گفتگو با محمدرضا ؛ ماه اول در کانادا را چطور مدیریت کنیم
زهرا
گفتگو با زهرا ؛ روانشناسی در کانادا
محمدرضا
گفتگو با محمدرضا ؛ تجربـه تحصیل و کار در کانادا
مریم
گفتگو با مریم ؛ پذیرش تحصیلی دانشگاه کویینز
مبینا مبارکی
گفتگو با مبینا ؛ تجربه تحصیل در دانشگاه یو بی سی کانادا
مهدی هوشمندی
گفتگو با مهدی ؛ رشته نوروساینس در کانادا
امیررضا عظیمی
گفتگو با امیررضا ؛ تجربه تحصیل در دانشگاه ای تی اس مونترال
فرزاد نیکزاد
گفتگو با فرزاد ؛ تجربه تحصیل پرستاری در کانادا
شادی
گفتگو با شادی ؛ تجربه تحصیل در دانشگاه مک مستر کانادا
نرگس حیدری
گفتگو با نرگس ؛ تجربه تحصیل در دانشگاه واترلو کانادا
حمید تالی
گفتگو با حمید ؛ مهندسی شیمی در کانادا
مژده مهدی زاده
گفتگو با مژده ؛ تجربه تحصیل فارماکولوژی در کانادا
علی برجیان
گفتگو با علی ؛ رشته حقوق در کانادا
سولا اکبریه
گفتگو با سولا ؛ تجربه تحصیل MBA در کانادا
محمدرضا زمانی
گفتگو با محمدرضا ؛ تجربه تحصیل در دانشگاه ویکتوریا
حسین ایزدی
گفتگو با حسین ؛ تجربه تحصیـل مهنـدسی نفت در کانـادا
علیرضا صبوخی
گفتگو با علیرضا ؛ تجربه تحصیـل در دانشگاه کنکوردیـا
رضا
گفتگو با رضا ؛ تجربه تحصیل در دانشگاه کانادا وست
لیلی قاضی زاده
گفتگو با لیلی ؛ مهندسی پزشکی در کانادا
حمید
گفتگو با حمید ؛ تجربه کار کارگردانی انیمیشن در کانادا
نیلوفر محتاط
گفتگو با نیلوفر ؛ برنامه ریزی شهری در کانادا
محمود